گرم یا...
ساعت هشت صبح روز تعطیل ( روز مبعث ) در صف نانوایی یکی از مناطق میانی
تهران یکی با تردید به بغل دستی می گوید :
دولت ، فردا و پس فردا رو تعطیل اعلام کرده ؟!
بغل دستی : نه نشنیدم . برای چی؟!
سومی : برای گرمی هوا . مثل اینکه دیشب تلویزیون اعلام کرده .
یکی دیگر: آره . من صبح از رادیو فرهنگ شنیدم . فقط بانک ها بازن .
سپس شروع کرد به شمردن پنج استانی که تعطیل اعلام شد .
یکی از انتهای صف : تهران هم تعطیله ؟
نفر جلویی : آره . گرما چهل پنجاه درجه است بابا .
یکی آرام تر می گوید به حدی که کسی نشنود : این مملکت هم که همش تعطیله .
صدایی که معلوم نیست از کجای صف است : همینه دیگه ! بگو خواب مضاعف نه کار مضاعف .
شاطر پس از آنکه با چنگک ، نان تافتون را روی پیش خوان می گذارد :
اگه بحث گرماست پس ما چکار کنیم که همش جلوی آتشیم ؟!
کسی به او پاسخ نمی دهد .
ساعت پنج عصر همان روز تعطیل در میدان تره بار :
مشتری خطاب به میوه فروش :
علی آقا فقط شما میوه فروشا بازین .
میوه فروش : تعطیله دیگه . ما هم که هستیم برا اینه که میوه ها خراب میشن .
مشتری : علی آقا فکر می کنی این تعطیلی ها واقعا برای گرمی هوا بوده ؟!
میوه فروش نگاهی به دور و برش می کند و می گوید : نه عزیز جان ساده نباش
. چون بازار بر سر مالیات اعتصاب کرده بودن و کارارو تعطیل کرده بودن
اینا می خوان این تعطیلی رو با اون قاطیش کنن که معلوم نشه !
مشتری : ولی دولت که عقب نشینی کرده .
میوه فروش با تحکم بیشتر : نه بابا ، داستان ادامه داره .
ساعت شش عصر همان روز در داخل اتوبوس شرکت واحد :
اولی : با اونکه الان ساعت شیشه ، هنوز گرما نیفتاده .
دومی : برا همینه که دولت این روزا رو تعطیل اعلام کرده .
سومی : نه بابا فکر می کنی برای این گرماست ؟! چقدر ساده ای ! برای هجده تیره .
مسافر دیگر وارد این مباحثه می شود :
هجده تیر که دیروز بود و تموم شد و رفت و هیچ خبری هم نبود .
دوباره سومی : نه اینا نگران روزای بعدشن . برای همین این چندروزو تعطیل
کردن که به اوضاع مسلط باشن .
یکی با خنده : یعنی واقعا برای گرمای هوا نبوده ؟ راستش هرکی یه چیزی
میگه . منم موندم که ببینم واقعا کدومش به واقعیت نزدیکتره .
با مجله دنیای جدول خودش را باد می زند و می گوید ولی اونچه که الان دارم
حس می کنم این واقعیته که دارم می پزم .